«چپ بایستی سرزنده و سر حال بماند، و به لحاظ فکری کاملاً شاداب باشد. جهان بدون چپ تنگدستتر است.... فلاکت چپ به زیان تودههای انسانی، به زیان فرهنگ و اخلاق است.»
میر شمسالدین ادیب سلطانی (۲۱ اردیبهشت ۱۳۱۰ - ۲۰ مهر ۱۴۰۲)
کسی که به گلسرخی میگه «کثافت»، فردا روزی پولشو بدن به نوید افکاری و شیرین علمهولی و مجیدرضا رهنورد و... هم میگه «کثافت».
اصلْ جنگ با دیکتاتوریه و هر دورهای جنگنده و روش جنگ خاص خودشو داره، و این چیزیه که #چکمهلیس_هرگز_نفهمید.
@alimalihi
شجاعت میخواد؟ مگه به کارنامه خمینی حمله کرده؟
از ساواک و لاجوردی تا مهرنامه و اندیشه پویا سالهاست دارن به چپها و کارنامهشون حمله میکنن، شجاعت کجا بود.
فیلم «نبودن» ساخته علی مصفا را دیدم و به واقع از شجاعت او در حملهی صریح به کارنامهی روشنفکران کمونیست ایرانی یکه خوردم. جملهای در فیلم هست که میگوید:«گذشتهی پدر تو، آیندهی خیلیها را بر باد داد؛ پس گور پدرت»!(۱)
(خطر لو رفتن قصه فیلم توییتهای بعدی)
پسرم تازه یک ماهه که وارد دبیرستان شده. یکی از معلماش که چپ هست پرچم نذاشته توی کلاسشون و بامداد بهش گفته که باید پرچم بذارید و خلاصه دو هفتهای داستان داشتن و نهایتا بامداد قوانین و بخشنامه رو پیدا میکنه که در اون الزامی بودن نصب پرچم در کلاس اومده و پیش مدیران
کاردآجین شدن مهرجویی، آشیست که خودش و رفقایش پختند. زمانی بود که رفیق تروریست و تجزیهطلبش غلامحسین ساعدی فرمان به کشتار ارتشیها میداد و رفقا دم بر نمیاوردند.
به خاطر خاکی که بر سر مملکت کرد عذرخواهی که نکرد هیچ در اوج اعتراضات مردم ضجه میزد که مجوزش را بدهند. دادندوساکت شد.
۱. هم نژادپرستی ضد مسلمانان و هم تقلیل اسلام به باور شخصی و سبک زندگی هر دو گفتار سفیدپوستهاست؛ گیرم، یکی راست باشه و دیگری چپ، اما هر دو مسائل و چشمانداز غربی رو بر مسائل جنبشهای انقلابی جغرافیای ایران تحمیل میکنند. تقلیل اسلام به زندگی و باور مؤمنان، جدای از اینکه انکار->
بدون هیچ اغراق و احساساتی متن نادر تاریخسازه. مشخصه از چند سال شخم زدن و مطالعه و بازاندیشی بیرون اومده. محکم و بدون لکنت، شفاف و دقیق نه فقط فالووران کلهپوک و خنگ و ابله ناتوان از تفکر که بنیان چپفارسی و روشنفکری روسی رایج و روایت سمی ۵۷ رو هدف گرفته.
فضای اپوزیسیون ایرانی (اکثرن خارجنشین و فعال در توییتر) مطلقن دنیای دیگهایه از داخل ایران. یه محوطه ایزوله که طرفدارای اسماعیلیون/علینژاد و پهلوی تو سروکله هم میزنن. حتی دعوا دیگه سر ایدهها (جمهوری و پادشاهی) هم نیست. در حد اون ویدیوهاست که لاتای مازندران برا هم میفرستادن.
پدر من شاگرد مغازه بود و مادرم هم خیاط، منم با رتبه ۹ کنکور رفتم علوم اجتماعی، از ۱۹ سالگی هم کار مزدی کردم و هم کار داوطلبانه اکتیویسم و نوشتن.
دانشکده هم پر بود از بچههای فرودست بهویژه از کردستان. اینکه به اونها طعنه بزنیم رشته بهتر قبول نشدن از جهالت بورژوایی میاد.
میدونید چرا اینجوریه چون دانشجوی علوم اجتماعی یا رشتهای که کار داشته باشه قبول نشده یا رفته دنبال علاقه که جفت اینا <<پول ددی>> لازم داره.
بعد کسی که تو عمرش یک ساعت کار مزدی نکرده گه خورت میشه که چرا توی کارگر نظر میدی :)))
الان میاد میگه فلان روز تو ژوژمان رفیقم کار کردم
اون فرایندی که علیه مصرف مالیات برای معلولان رأی بده دموکراتیک نیست، ضد دموکراسیه. چون تأمین امکانات زندگی عادلانه و مشارکت برابر برای معلولان اصلاً از شروط دموکراسیه، مثل آزادی بیان. چون تأمیننکردن این امکانات یعنی دولت/جامعه داره روا میداره بخشی از جامعه حذف شه (آپارتاید).
جالبه که وقتی به سرنگونی جمهوری اسلامی میرسه باید حتمن اول مشخص کرد که «به دست کی؟» یا «بعدش چی؟» (سوالهایی که به نظرم بسیار مهمن) اما در مورد فلسطین، مهم نیست چه نیرویی مجریِ این به اصطلاح مقاومته.
فکر میکنم تو زمانه ما –حالا اسمش انفجار اطلاعاتی باشه یا هرچی– حساب باز کردن روی خاطره جمعی یعنی خودکشی سیاسی. وقتی یه رویدادی رفت یعنی رفت، چنگزدن به تصاویرش شاید به لحاظ اخلاقی ارزشمند باشه، ولی به لحاظ سیاسی حتی مخربه.
مجید توکلی در ویدئویی که پیش از اجرای حکم پنجساله زندانش ضبط شده، درباره ویژگیهای چپگرایی در ایران توضیحاتی میدهد. او در این ویدئوی ضبطشده میگوید در تاریخ ایران، «چپ» همواره در پی کسب قدرت بوده است.
خالد مشعل میگه: الاقصی ودیعه محمده، ودیعه عمر بن خطابه.
اسلامیسم هی خودش خودشو وصل میکنه به گرایش امپریالی صدر اسلام، اما چپ ضداستعماری اینقدر اروپامحوره و مسلمانها رو فاقد عاملیت سیاسی مستقل میدونه که میگه: نه، شما فقط یک واکنش موقت یا استراتژیک به امپریالیسم غربید!
حالا من بومر و شما زومر... ولی زمین سیاسیای که نه با گزارهها و justification و میانجیگری، که با میم و آنتاگونیسم و تقابلهای بیواسطه شکل بگیره زمین باب دل فاشیستهاست و مشارکت توش سطح گفتار شما رو هم به سطح گفتار فاشیستها تقلیل میده.
جیکوبز تو این کتاب میگه بین چهرههای بنیادگذار مکتب فرانکفورت، رابطه معکوسی بین شناخت یهودیت و موضعگیری نسبت به اسرائیل وجود داشته؛ شناخت عمیقتر => موضع منتقدانهتر.
حالا هابرماس و شاگردهاش از این جهت، و کلاً در فهم الهیات سیاسی، کمسوادترینها در تاریخ مکتبند.
این لفظ «کارگرم» توی ایران خیلی جالبه. مثلا یارو میره برای لکهگیری گچ یا کاشی خونهش(که تازه اجارهست) یک اوستا میاره و برای دو روز کار بهش پنج تومن پول میپردازه. بعدا هرجا میشینه میگه «کارگرم افغانیم گفت..»
۲. زیست میلیونها آدم زیر سلطه دولتها و جنبشهای اسلامیه، رویکرد لیبرالیه. شبیه اینه که سرمایه رو به سبک زندگی ثروتمندان یا عقاید فریدمن تقلیل بدیم. اسلام ذات تاریخی داره، همونطور که سرمایه. اگه ��ات قوهی محرک یک پدیده باشه بگیریم->
۳. این قوه برای سرمایه انباشت به میانجی استثمار پولیِ کاره و برای اسلام ساختن امپراتوری برای تحقق حیات طیبه و با دورنمای تحقق آخرالزمان. نمیشه دینی رو که در بدو ظهورش امپراتوری تأسیس کرده به نماز و غسل و روزه تقلیل داد.
«جامعهی بینالمللی» و «کشورهای دموکراتیک» که در چهار ماه گذشته به اعتراضات دهها و چهبسا صدها میلیون نفر به نسلکشی در غزه بیاعتنا بودهاند، چرا باید به حرف این یا آن چهرهی اپوزیسیون ایرانی اهمیتی بدهند؟
دیدگاه || شرطبندی روی اسب مُرده: اپوزیسیون ایرانی و توسل به آستان «جامعهی بینالمللی»
یادداشتی از عباس شهرابی، به بهانهی نامهی #سپیده_قلیان به کنفرانس امنیتی مونیخ
انگار چیزی که از بچگی بهعنوان «همهش تو خودشه» و «ساکته» بهم بسته میشد تو بزرگسالی رفته تو کونم.
خلاصه اگر توان ارتباط شفاف براتون بدیهیه، بدونید والدین دانا و محیط تسهلیگر غالباً یه امتیاز طبقاتیه.
اگر هم بدون اینها شفاف و ارتباطگر شدید، دمتون گرم یا خوشا به اقبالتون.
انصافن که تعارف بود. دولتهای مدرن هیچکدوم به اینکه یه نهاد سیاسی بمونن رضایت ندادن، همه یه اصل فرا-سیاسی نامتعیّن مثل ملت، تمدن، ارض موعود، قوم، امت، طبقه، بازار، توسعه و کوفت داشتن که ولع انطباق با این اصل تبدیلشون کرد به دولت-جنبش؛ مدام در حرکت، مدام در تصادم و بزنبزن.
والا اگر اسرائیل میتونه بره شمال غزه رو بگیره و آب هم از آب تکان نخوره، چرا کسی نتونه ابوموسی را بگیره؟ صلح بعد از جنگ جهانی دوم یک تعارفی بود که همه باهم کردند و تمام شد. الان هم گویا دنیا، دنیای الحاق است! کسی چه داند که این توهم خوش دولت و ملت مدرن ۲۰۰ سال خواهد پایید یا نه.
بخشی از ملت ایران بخاطر نکبت اسلامی حاکم اخلاق همدلی فرا-ملّی رو از دست داده، و اپوزیسیون راست، که در بیاخلاقی و پستی کمنظیره در بین نیروهای سیاسی جهان، سالها روی همین سرمایهگذاری کرده.
و این بنبست با گزارههای اخلاقی و آرمانی و واقعیتگریز ما چپها شکسته نمیشه.
کاش میشد بچهپولدارهایی ر که مدام از دیگران توقع سکوت، یادگیری، سلفرفلکشن و... دارند بازخواست کرد. بههرحال، ثروتداشتن در اقتصاد ای��ان نسبت نزدیکی داره با سقوط دیگران به فقر. کاش میشد گفت که عزیزم با فلاکت دیگرانه که الان به مقام آموزگار اخلاق رسیدی... اینم از پوزیشنالیتیت!
والا چپ از این مسیر به هیچجا نمیرسه. نقد ریچکیدز آورده سیاسیای که نداره هیچ، به فضاسازی علیه چپ دامن میزنه. و اینکه به تجربه میتونم بگم خیلی از جوانهای فرودست هم آرزوشون این عشق و حاله، نه حکومت شورایی. چپ تا وقتی آرمانهاش رو با این واقعیت تطبیق نده، بازنده ابدی باقی میمونه.
مبارزات مردمان ایران را باید به زبانی سیاستی برگرداند.
قضیه از اتخاذ مواضع اخلاقی یا فروکاستن همه چیز به دالهای اعظمی چون غربستیزی یا سرمایهداری فراتر است. چشماندازهای سیاستیای لازم است که به چیستی و ریشههای مشکلات و راهکارها و نیروهای مجری آنها پاسخ دهند.
علیه گورستانسازی ایران
عباس شهرابی – در شرایط کنونی دو چیز افق تغییر مثبت در جغرافیای ایران را تیره کرده است؛ #اعدام و #جنگ. این یادداشت میکوشد، بلند بلند، به امکانهای سیاست در وضعیت چیرگی مرگ و تخاصم فکر کند.
"گسترده است و فاش میگردد
دنیا درون ذراتش
و کش میآید از هر سو عضلاتش
گودالها که در دل یکدیگر نجوا میکنند
و گورها که در هم نقب زدهاند
و واژههای بازمانده که در هم تپیدهاند
و فصلها که در تن یکدیگر پیچیدهاند
گسترده است مرگ در ذاتش
و تکهتکه پدیدار میشود
جغرافی شبح..."
هیشکی اندازه حسین رحمتی الدنگ توی الدنگ ر خوب نشناخت: "با شاخهگل سرخ روی سنگ قبر، میشی مهرهسوخته جنگ نرم"... هنوز از دقیقترین و علمیترین دیسهای تاریخ رپفارسی.
یک سری جوری سنگ زیرساختها رو به سینه میزنن، که انگار زیرساختهای مملکت ساختهی بشر نیستن، و یهو از عالم غیب پدیدار شدن...
اگه لازم باشه باس بترکه...بعداً هم میشه ساخت...
شما میخواید پروسهی بازپسگیری ایران از وحشیترین اشغالگران دنیا «هلو بپر تو گلو» باشه...
#ایران_اشغالی
هدایت بهدرستی میگوید ایران دیگر تحمل نزاع تمدنی را ندارد. او بهدرستی لیبرالیسم تکثرگرا را لازمه تأسیس سپهر آزادی در ایرانِ پساج.ا میداند. اما لیبرالیسمش ضدسیاسی و تمدنی(غربگرا)ست و ایران را در مدار جنگهای تمدنی نگه خواهد داشت.
دیدگاه || آیا غربگرایی راهحل بحران سیاست تمدنی است؟ ــ نقدی بر نامهی #بهاره_هدایت
عباس شهرابی – هدایت بهدرستی میگوید ایران دیگر تحمل نزاع تمدنی را ندارد، اما نسخهی سیاسیاش ایران را وارد مدار یک جنگ تمدنی دیگر میکند.
@shahinnajafi80
هموطنی از داخل میگوید حاضرم خانهام را برای ادامه کار این شبکه بفروشم؛ در این حد حیات این تلویزیون جدیه دوستان!
وظیفه جریان ملیست که برای نجات این شبکه اقدام کند.
امشب نقشه کار نمیکرد و راه ر گم کردم. کودنی که در مسیریابی هستم، بین بلوکهای شبیه گیج میخوردم. دو گربه ویلان کمک کردن راه ر پیدا کنم. گربه چون نشانه. یاد گربه همسادهم در پیاچنتسا افتادم. هم در چهره، هم در قدرت مسیحایی رقیق نهفته در گربگان برای نجات تو از یأس.
گربگ پیاچنتسی:
امروز سالروز میرزاکوچکخان جنگلیست. مبارزی چپگرا و بنیانگذار جمهوری شورایی در گیلان. شاید اگر حمله نظامی نیروهای دولت مرکزی به تشکیلاتش نبود، امروز بخشهایی از شمال ایران از مام وطن جدا شدهبود.
حالا اینکه نقش یاسمین این وسط چیه و این حواشی رو نمیدونم. اما اتفاق مبارکیه اگه درون سلطنتطلبها یه جناح راست میانه شکل بگیره و با راست افراطی سر فضا، فاند، رسانه و... در تنش باشه. تبدیل هستهٔ سخت بیت پهلوی به یه فرقهٔ راست افراطیِ منزوی کار نشدنیای نیست.
در برنامه شهرام همایون:
نامه جمعی از مشروطه خواهان به رضا پهلوی و هشدار آنها در مورد نقش مخرب یاسمین پهلوی و جریان راست افراطی فرشگرد و همچنین شکست های پی در پی ایشان.
#زن_زندگی_آزادی
۱. سیاست بدون یه مکان انضمامی (حتی اگه اون مکان الان تو خاطرهت رفته باشه) ممکن نیست و میشه خطابه اخلاقی. برای من اون مکان، در درجه اول، شهر محل تولد و رشدمه؛ جهان، خاورمیانه، انسان، خلقها، حتی ایران، اینها بیش از اون انتزاعیین که انگیزه سیاسی بهم بدن. حالا به گمونم یه...
ابتکاری برای نجات ایران
دست بجنبید که فردا دیر است!
در سالروز ولادت پیامبر اسلام دعا میکنم که خداوند برکاتش را بر این سرزمین ارزانی دارد و وطن و کشور و جامعه و مردم ما را از فرو رفتن در کام اژدهایی که در انتظار آن دهان گشوده است، نجات بخشد.
باری، ایران با مخاطراتی بیسابقه
زمین بازی کارگر-کارفرما، زمین بازی اسلام نیست. در اسلام کارگری مکروه است و افراد تشویق شدهاند تا برای خودشان کار کنند.
این مفهوم مهم را علمای بزرگی همچون آیت الله جوادی آملی مکرراً یادآوری فرمودند.
لذا برای همکاری افراد و بنگاهها باید رابطهای غیر از کارگر-کارفرما تعریف شود.
خاورمیانه و مشکل نداشتن یک آرمان سازنده صلح
گفتاری از دو سال پیش. اکنون شاید در این غوغای جنگ نامتناسب به نظر آید، اما اگر نخواهیم این بدبختی تکرار شود، زمانی باید شروع به فکر کردن در جهتی دیگر کنیم.
برای این نسبت به هر سیاستی که شکل و حدودش متعین نباشه بدبینم. شما یا دولتی و محدود به حدود جغرافیایی، یا جنبشی و محدود به حدود یک دولت. در هر دو حالت همچنان میتونی اتحادهای فراملی بسازی. اما دولت-جنبش (حالا اسلامی، صهیونیستی، کمونیستی، امپریالیستی یا کنفدرال) یعنی جنگ.
انصافن که تعارف بود. دولتهای مدرن هیچکدوم به اینکه یه نهاد سیاسی بمونن رضایت ندادن، همه یه اصل فرا-سیاسی نامتعیّن مثل ملت، تمدن، ارض موعود، قوم، امت، طبقه، بازار، توسعه و کوفت داشتن که ولع انطباق با این اصل تبدیلشون کرد به دولت-جنبش؛ مدام در حرکت، مدام در تصادم و بزنبزن.
امتیازهای این مدت حکومت اسلامی: اول طرح کاهش مدت سربازی و حالا هم طرح مالیات بر مهریه
جامعهی هدف امتیازها: به گمانم مرد طبقهی متوسط به پایین که از قیام دی ۹۶ تا قیام ز.ز.آ بخش مهمی از نیروهای انقلابی بوده
انگیزه: به گمانم خنثا کردن سیاسی این طبقه
۲... خطری که چپ ایرانی در هجرت ر تهدید میکنه پادو/مترجم چپ سفید یا حتی خاورمیانهای شدنه. از سر یه جور جهانوطنی انتزاعی. من راستش یه معنی سیاسی برای عمر کوتاهم دارم که بدون اون ترجیح میدم دکون کوکو سبزی بزنم... برگشتن به ایران/تهران بدون ج.ا و دمکراتیک. باقیش فسون و فسانهس.
اقتصاد آزاد باب دل اشعریمسلکهاست که عقل بشری و کنترل عاقلانه، دمکراتیک و جمعی خودِ انسانها بر زندگیشون رو باطل میدونند.
اینجا یک گزارش دمدستی از نسخهی مسیحی اینها دادم:
من ساعتها با حجت الاسلام علیرضا پناهیان مباحثه اقتصادی داشته ام. میتوانید با دیدگاههای تاریخی یا سیاسی ایشان همراه نباشید، اما چپ ستیزی
@Panahian_IR
و تاکیدش بر اقتصاد آزاد و سازوکار بازار، و نیز تلاشش برای دولت زدایی و گسترش بخش خصوصی، او را در دایره توسعه گرایی قرار میدهد.
در چشم بنیادگرایان اسلامی و لیبرال، تنها یک رابطهی سیاسی معنا دارد: رابطهی بیواسطه بین حاکم دیندار مسلّح –که بناست از آزادیها و حقوق صاحبان سرمایه حمایت کند– در برابر انبوه «گرگهایی» که باید برای ثروت و امنیت دستگاه حاکم و صاحبان سرمایه کار کنند و سرکوب شوند.
اقتصاددان و ملّا در برابر «گرگها»: از #غنینژاد تا #پناهیان، همه میخواهند ما را «آزاد» کنند
عباس شهرابی ــ یادداشت حاضر به ایران برمیگردد تا همگامی و پیوند درونیِ حامیان آزادیِ مطلقِ سرمایه و حامیان سیطرهی مطلق شریعت بر جامعه را رصد کند.
و میدونید مسخرهترین حرف در پاسخ به این چیه؟ اینکه برو تراپی یا برو وقت بذار یاد بگیر! چیزی ر که عمدتاً با اجتماعیشدن طبقاتی برای شما درونی شده، ما باید با پول تراپی دادن یا یوتیوب دیدن حلش کنیم.
والا سیاست یه چیزیه درباره بهبود حال مردم تو افق زمانی ممکن برای ما میرایان. بعد ما بین تبارگراهایی گیر افتادیم که همه ماشالا یه ادعایی روی نقطه آغاز تمدن دارند.
دوستان شهرشناس! آیا تحقیقی درباره پیامدهای اجتماعی و کالبدی ساخت بزرگراه امام علی (مخصوصن تأثیرش در بافت محلات و بهویژه در پیروزی و نظامآباد) به چشمتون خورده؟ ممنانم و اگر به اشتراک بگذارید بیشتر ممنان میشم.
«خشونت» آرنت رو دیروز دوباره خوندم. حالا این به کنار که متن خیلی بدیه و در نهایت یک نکته داره که همون تمایز قدرت و خشونته (کلاً مداخلات سیاسی آرنت به جز برخی مواضع اولش راجع به فلسطین، اصلاً خوب نیستند).
ولی ترجمه فولاوند... ماچ واقعاً. خیلی وقت بود متنی عمیقاً فارسی نخونده بودم.
توسعهی شقاق: اقتصاد پهلوی از چشمانداز نیروهای کار
عباس شهرابی در این مقاله میکوشد زمینهی تاریخی و میانجیهای ساختاری مبارزات روزمرهی نیروهای کار در آستانهی #انقلاب۵۷ را روشن کند. مفهوم معرّف توسعهی اقتصاد ایران پیش از انقلاب، «توسعهی شقاق» است.
«وقتى که شاعر حرف دارد آخر دنیاست»
در این شهر شرور شلوغ ، شعر هنوز انگیزه شب نشینی آدم ها می شود.
«شب های شعر طهران» با ابتکار #مهدی_فرجی و #حسین_جنتی به میزبانی خانه هنر آپامه برگزار شد. شاعران جوانی که از شهرستان خود را به این جمع رسانده بودند هم شعرهای خود را خواندند
لیبرالهای ایرانی اگر در دموکراسیخواهی جدیاند، ناگزیر از همکاری با طیفهای مختلف چپ هستند (و متقابلاً چپها با لیبرالها)، چون راست اقتدارگرا و سلطنتطلب مدتهاست دارد به جناحهایی از حکومت اسلامی برای همکاری پیام میفرستد. آیا بهاره هدایت با سرکوبگران امروزش دست ائتلاف میدهد؟
من ۲۱ قسمت دیدم. دیگه یه جاییش مغزم سوت کشید از مغز مریض نویسنده و کارگردان نتونستم ادامه بدم. حسن صباح یه سایکوپت و خودشیفتهی تمامعیار تصویر شده که قشنگ قراره با هر اقدامش شما ر انگشت به دهن کنه که ای بابا این دیگه چه تجسمی از وحشته.
خوبه دیگه. تو جامعهی نمایش جهانی سلطنتطلبا سلطنت و سلطانشونو دارند، چپهای ضد استعمار هم از نیویورک و برلن خشونت استعمارزدا اعمال میکنند. چی از این بهتر. دهکدهی جهانی. سرزمین دیجیتالِ فرصتها برای همه.